فنجان شکسته

چای قندپهلویم آرزوست

کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز-حسین منزوی (غزل 5)

کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز-حسین منزوی (غزل 5)

کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز ــ

به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز

 بسا شگفت که ظرفیت ِ بهارم بود

منی که زیسته بودم مدام در پاییز

 چنان به دام عزیز تو بسته است دلم

که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز

 شده است از تو و حجم متین تو ، پُر بار

کنون نه تنها بیداری ام که خوابم نیز

 چگونه من نکنم میل بوسه در تو ، تویی

که بشکنی ز خدا نیز شیشه ی پرهیز

 هراس نیست مرا تا تو در کنار منی

بگو تمام جهانم زند صلای ستیز

 تو آن دیاری ، آن سرزمین ِ موعودی

فضای تو همه از جاودانگی لبریز

 شکسته ام ز پس خود تمام ِ پُل ها را

من از تو باز نمیگردم ای دیار ِ عزیز !

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">