عشق عقیم ، طلسم کیمیاگر است
کاتالیز می کند زندگی ها را
از جوانی می رسی به لب گور
و باید یک عمر بر لب گور زندگی کنی
یا که یکباره بوسه زنی بر لب گور
عشق عقیم ، طلسم کیمیاگر است
فقط آن ضلع تنها
در مثلث متساوی الساقین
می داند که چه کشیدم من
زندگی ات را با همه خوب و بدش
در قدر مطلق حکمت خداوند گذار
در زندگی هر چه که پیش آمد
خواه خوب باشد یا که بد
تو مپندار بد
می روید گل سرخ خیال
و کلمات نغمه می خوانند
در بیشه کاغذ که ببارد اشک هایم
شعر فصل بعد از زمستان است