فنجان شکسته

چای قندپهلویم آرزوست

نشان از مجنون- امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

نشان از مجنون- امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

مگر ای خالق قطار 

تو از مجنون چه نشان داشتی 

که آن چه ساختی 

دیوانه وار سر به بیابان گذاشته 

ناله های بلند می کشد

و از کودکان سنگ می خورد 

در بیابان به فصل تابستان-فخرالدین عراقی

در بیابان به فصل تابستان-فخرالدین عراقی

در بیابان، به فصل تابستان

چون ببارد به تشنه ای باران

گرچه یک لحظه زآن بیاساید

هم به آب اشتیاقش افزاید

می بیفزا ، چو شوقم افزودی

روی پنهان مکن ، چو بنمودی

باز مخمور عشق را می ده

چون مدامم دهی، پیاپی ده

تا دگربار مستی آغازم

وین غزل را انیس خود سازم