زین دست که دیدار تو دل میبرد از دست
ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار خویش را
همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر
مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را