فنجان شکسته

چای قندپهلویم آرزوست

سخنان رنه دکارت

سخنان رنه دکارت

می اندیشم پس هستم . هستم چون فکر می کنم . فکر می کنم چون شک می کنم

جملات زیبای رنه دکارت

انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول کند . مگر آنکه به راستی در نظر او حقیقت باشد

جملات زیبای رنه دکارت
از آنچه شنیده و دیده و خوانده اید . هیچ چیز را قبول نکنید . مگر آنکه درستی و صحت آن بر خودتان آشکار شده باشد

جملات زیبای رنـــه دکـــارت

از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نکنید. بلکه با شک و تردید در آن وارد شده و حقیقت را کشف کنید

جملات زیبای رنه دکارت

ما می توانیم مدعی شویم که جسم وجود ندارد و همچنین ادعا کنیم که جهانی نیز وجود ندارد… اما هرگز نمی توانیم ادعا کنیم که من وجود ندارم ؛ زیرا من می توانم در حقیقت سایر اشیاء شک کنم

خداوند ما را خلق می کرد

زمانی که خداوند ما را خلق می کرد . تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود

جملات زیبای رنه دکارت

برای اینکه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل کنم . میل فوق العاده ای دارم که بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت . راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد

جملات زیبای رنه دکارت

کسانی که آهسته می روند . اگر همواره در راه راست قدم بردارند . از آنانکه می شتابند و به بیراهه می روند بسیار بیشتر خواهند رفت

جملات فلسفی رنه دکارت

باید بخواهیم تا بتوانیم!

جملات زیبای رنه دکارت

رقابت تا زمانی پسندیده است که کار را به حسادت نکشاند

جملات زیبای رنه دکارت

مسافرت چیزی است کم و بیش مثل حرف زدن با آدمیان قرنهای گذشته

جملات فلسفی رنه دکارت

به جای تسلط بر جهان . باید بر خویشتن مسلط شد

جملات زیبای رنه دکارت
من در هر چه شک کنم . در این شک نمی توانم کرد که شک می کنم و چون شک می کنم . می اندیشم ؛ می اندیشم . پس هستم

جستجو کنید

حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو کنید

جملات فلسفی رنه دکارت

مطالعه . یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار که قرن ها پیش در دنیا به سر برده و اکنون در زیر خاک منزل دارند

سخنان زیبای رنه دکارت

انسان . مالک و ارباب است . در حالی که حیوان فقط یک ماشین خودکار است . یک ماشین جاندار است. وقتی جانوری ناله می کند . نشانه ی شِکوه و زاری نیست . بلکه سر و صدای ابزار ماشینی است که خوب کار نمی کند

سخنان زیبای رنه دکارت

در بین تمامی مردم تنها عقل است که عادلانه تقسیم شده . زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقلند

سخنان زیبای رنه دکارت
خواندن کتابهای خوب . مکالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است

جملات زیبای رنه دکارت



تنها . داشتن اندیشه ی خوب کافی نیست ؛ مسئله ی بنیادی در این است که آن را خوب به کار ببریم

rene_dekart.jpg

سخنان هگل

سخنان هگل

آموزش و پرورش یعنی هنر ساخت انسان اخلاق گرا.

جملات زیبای گئورگ ویلهلم فریدریش هگل

حقیقت در فلسفه بدان معنی است که مفهوم و واقعیت خارجی مطابقت دارد.

جملات فلسفی هگل

هیچ چیز بزرگ در جهان تا به حال بدون شور و شوق انجام نشده است.

جملات کوتاه هگل

ما از تاریخ یاد میگیریم که انسان هرگز نمی تواند چیزی از تاریخ یاد بگیرد

جملات ناب هگل

آزاد بودن چیزی نیست . آزاد شدن همه چیز است

جملات آموزنده هگل

اندیشه شاعرانه تنها خواب و خیال نیست . بلکه نتیجه مطالعه . تجربه . حافظه و شناخت جهان است

سخنان زیبای هگل

حقیقت در فلسفه به معنای سازگاری بین واقعیت مفهومی و بیرونی است.

سخنان آموزنده هگل

تاریخ جهان . دادگاهی برای قضاوت است.

سخنان ناب هگل

تعلیم و تربیت به معنای هنر اخلاقی سازی انسان هاست

سخنان فلسفی هگل
تراژدی های واقعی در دنیا مبارزه بین دو گروه خیر و شر نیست . بلکه مبارزه بین دو گروه خیر است.

جملات جالب هگل

ذهن و واقعیت یک چیز هستند و دیالکتیک یعنی قانون سیر تحولات که در ذهن صورت می گیرد.

سخنان ارزنده هگل

ازطریق حس نمی توان به حقیقت اشیاء پی برد و دیالکتیک یعنی اصالت دادن به ورای محسوسات.

جملات هگل

حقیقت و هستی چیزی نیستند جز عقل و علم. به همین دلیل . به مذهب هگل . مذهب اصالت علم مطلق یا اصالت عقل گفته می شود.

جملات و سخنان زیبای هگل

اجزاء وجودی مستقل ندارند . بلکه مرتبه ای از مراتب روان هستند. بدین ترتیب . طبیعت هم مجموعه کثرات نیست و درحقیقت صورتی از روان است. فلسفه بالاترین مرتبه روان محسوب می گردد.

جملاتی زیبا از هگل

مراتب روان از هنگامی که سر از طبیعت بیرون می آورد شامل مراحل زیر است

مقولات منطقی و فعل که در روانشناسی مورد مطالعه قرار می گیرد

اخلاق . حقوق و سیاست . دیانت . هنر و فلسفه

جملات زیبای هگل

مردانگی تنها به مرد بودن نیست ؛ به همت و گذشت است.

جملات زیبای هگل

همه این است که واقعی معقول است . و تمام است که معقول واقعی است.

جملات زیبای هگل

به قاطعیت می توانم اعلام کنم که هیچ کار بزرگی در دنیا بدون اشتیاق صورت نپذیرفته است.
hl.jpg

سخنان دیوید تورو

سخنان دیوید تورو

آنچه که در پشت سر ما و جلوی ما قرار دارد ( گذشته و آینده ما ) . در مقایسه با آنچه که در درون ما زندگی می کند. چیزهای کوچک و کم اهمیتی هستند.

تغییر

هرگز چیزی عوض نمی شود این ماهستیم که تغییر می کنیم

جملات زیبای هنری دیوید تورو
بهترین حکومت آنست که کمتر حکومت کند.

ابزارهای خود

انسان ها تبدیل به ابزار ابزارهای خود شده اند.

سخنان زیبای هنری دیوید تورو

در حکومتی که شهروندان آن خودسرانه به بند کشیده می شوند. زندانی شدن افتخار است.

تنها سرمایه گذاری

خوب بودن تنها سرمایه گذاری است که هرگز شکست نمی خورد.

سخنان و جملات زیبا

کاری که یک بار به خوبی انجام شود. برای همیشه انجام شده است.

جملات زیبای هنری دیوید تورو

مردم باید حقانیت را محترم شمارند. نه قانون را.

پیاده روی در صبح زود

یک پیاده روی در صبح زود می تواند برکتی برای کل روز باشد.

در مسیر رویاها

با اعتماد به نفس در مسیر رویاهای خود گام بردارید. جوری زندگی کنید که قبلا تصور کرده بودید.

جملات فلسفی قصار و آموزنده هنری دیوید تورو

برای تغییر پیش قضاوت هیچ وقت دیر نیست

زبان دوستی

زبان دوستی از طریق کلمات نیست. بلکه از طریق معناست.

به جای عشق

به جای عشق. به جای پول. به جای شهرت. حقیقت را به من بده.

قابل رفاقت

تاکنون رفیقی پیدا نکردم که به اندازه تنهایی قابل رفاقت باشد

سخنان زیبای هنری دیوید تورو
زندگی ما را جزئیات آن از بین برده است ساده کنید . آن را ساده کنید.

به دنیا آمده ایم

ما موفق به دنیا آمده ایم نه شکست خورده

جملات زیبای هنری دیوید تورو

آن چیزی که شما به آن نگاه می کنید اهمیت ندارد. بلکه آن چیزی که شما می بینید دارای اهمیت است.

سوی رویاهایت بران

به سمت و سوی رویاهایت بران. آنگونه زندگی کن که قوه تصورت خلق کرده است.

سخنان زیبای هنری دیوید تورو

ثروت همان توانایی تجربه کردن کامل زندگی است.

انسان ها به دنیا می آیند

انسان ها به دنیا می آیند تا موفق شوند. نه اینکه شکست بخورند.

جملات زیبای هنری دیوید تورو

توده مردم در نومیدی خاموش زندگی می کنند.

همانند مورچه ها

این که همانند مورچه ها فقط مشغول باشیم کافی نیست. بلکه مسئله این است که: ما مشغول و سرگرم چه چیزی هستیم ؟

جملات زیبای هنری دیوید تورو

من عاشق تنهایی هستم. هیچ وقت همنشینی که خوش مشرب تر از تنهایی باشد. پیدا نکردم.

عیبجو در بهشت نیز عیبجویی می کند

هر چقدر زندگی تان نکبت بار و دشوار باشد از آن روی برنگردانید و آن را مورد دشنام قرار ندهید. زیرا آنطور که تصور می کنید موقعیت شما رقت بار نیست. چون عیبجو در بهشت نیز عیبجویی می کند. زندگی تان را دوست داشته باشید.

موفقیت

موفقیت معمولا نصیب کسانی می شود که وقت برای جستجوی آن ندارند

Henry_David_Thoreau.jpg

سخنان فردریش نیچه

سخنان فردریش نیچه

نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم ، احکام نادرست برای زندگی آدمی ضروری است و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی است. فریدریش ویلهلم نیچه 



حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است. فریدریش ویلهلم نیچه 



آنچه برای یک نفر سزاوار است را نمی توان گفت برای فرد دیگر هم سزاوار است. به عنوان مثال انکار نفس و افتادگی سزاوار یک فرمانده نیست و برایش فضیلت محسوب نمی شود. حکم یکسان صادر کردن برای همه غیر اخلاقی ست. فریدریش ویلهلم نیچه 



آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند . فریدریش ویلهلم نیچه 



فرد خلوت نشین می گوید که واقعیت در کتاب ها نیست و فیلسوف آن را پنهان می کند. فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن چون می داند که کسانی که او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج کشیدن در دنیا دچار خواهند شد. فریدریش ویلهلم نیچه 



همه به چیزی دلبستگی دارند و افراد والاتر به چیزهای والاتر اما افراد فرومایه فکر می کنند که افراد والاتر به چیزی دلبستگی ندارند و ظاهربینی افراد فرومایه از سطحی نگری و ریاکاری آنهاست و برپایه هیچ شناخت اخلاقی نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



با رنج عمیق درون ، آدمی از دیگران جدا می شود و والا می گردد. فریدریش ویلهلم نیچه



آدم های آزاده دل شکسته و پر غرور ، خود را از تیررس نگاه دیگران پنهان می کنند. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است. فریدریش ویلهلم نیچه 



لذت بیرحمی در دیدن رنج دیگران است اما فردی که بیرحم است این بیرحمی گریبانگیر خودش هم می شود و به ایشان نیز آزار خواهد رسید. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسانی که مردم آنها را اهل اخلاق می دانند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فریدریش ویلهلم نیچه 



اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود. فریدریش ویلهلم نیچه 



هر اخلاق و دستور اخلاقی طبیعت بردگی و حماقت را پرورش می دهد زیرا روح را با انضباط تحمیلی خود خفه و نابود می کند. فریدریش ویلهلم نیچه 



یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فریدریش ویلهلم نیچه 



دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. فریدریش ویلهلم نیچه 



آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلفی دارند ، والایی در ایمان به هدف و آرمان است. فریدریش ویلهلم نیچه 



مرد خواهان حقیقت است اما زن موجودی سحطی نگر است. فریدریش ویلهلم نیچه 



پاکی نفس جدایی می آورد. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم نمی تواند از غرایز خود فرار کند ، وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش برمی گردد. فریدریش ویلهلم نیچه 



نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسی که بخواهد به سمت معرفت برود از خدا فاصله می گیرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



اجحاف نکردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری ریشه و بنیاد جامعه است ولی این خواست نفی زندگی ست چون زندگی بهره کشیدن از دیگران است که ناتوان ترند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فریدریش ویلهلم نیچه 



پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. فریدریش ویلهلم نیچه 



از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فریدریش ویلهلم نیچه 



هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم. فریدریش ویلهلم نیچه 



فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است. فریدریش ویلهلم نیچه



حقیقت مانند آب دریا است چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. فریدریش ویلهلم نیچه 



خیر و نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. فریدریش ویلهلم نیچه 



نمی توان همساز طبیعت بودن را یک اصل اخلاقی دانست. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد . فریدریش ویلهلم نیچه 



فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فریدریش ویلهلم نیچه 



استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود. فریدریش ویلهلم نیچه 



باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فریدریش ویلهلم نیچه 



عشق فریبنده و ویرانگر است نه نجات بخش. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی به دلیل خواست " قدرت " به دنبال شناخت است نه به دلیل تشنگی عقل ناب. فریدریش ویلهلم نیچه 



علم جهان را بیان نمی کند بلکه تفسیر می کند و در واقع معنایی برای وجود نباید در نظر گرفت. فریدریش ویلهلم نیچه 



ذهن و اندیشه مسئول به اشتباه افتادن آدمی است. فریدریش ویلهلم نیچه 



برای آدمی بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند. فریدریش ویلهلم نیچه 



فیلسوف باید از ایمان به زبان فراتر رود زیرا مفاهیم در چارچوب زبان اسیر می شوند و نمی توان آنها را کاملا با زبان بیان کرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



آنچه آدمی را والا می کند مدت احساس های والا در اوست نه شدت آن احساس ها. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی را مشتاق زندگی ساده و همراه با ریاکاری اخلاق گرایانه می بینم. فریدریش ویلهلم نیچه 



زندگی بدون ، آهنگ اشتباه است. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسانی که به شهود دلایل منطقی را متصل می کنند راه اشتباه رفته اند. فریدریش ویلهلم نیچه 



چهار فضیلت آدم والا عبارت است از : دلیری ، درون بینی ، همدلی و تنهایی که گرایش به آنها سبب پاکی می شود. فریدریش ویلهلم نیچه 



باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



غرور و فریب رواقیون دلیل علاقه آنها به اخلاق و آمیختن آن با طبیعت است. زیرا تفکر رواقی درواقع نوعی استبداد راندن بر خویشتن است و چون فرد جزئی از طبیعت است پس طبیعت نیز استبداد را بر او حاکم می کند. فریدریش ویلهلم نیچه 



اراده یک احساس نیست بلکه شامل احساس های فراوان است و نمی توان آن را از اندیشه جدا کرد. در عین حال اراده یک شور است و کسی که اراده می کند به اشتباه اراده را با عمل یکی در نظر می گیرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



مردان بزرگ فقط آرمان های خود را نمایش داده اند. فریدریش ویلهلم نیچه 



کسی که آرمان نداشته باشد کمتر لاابالی ست تا کسی که راه رسیدن به آرمانش را نمی داند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی برای فرار از خدا طبیعت را عامل همه چیز می داند و هنجاری در طبیعت در کار نیست بلکه پدیده های طبیعی به دلیل قدرت به وجود می آیند. فریدریش ویلهلم نیچه 



قدرت خواهی آدمی و نه میل به شناخت اولین عامل برای گرایش او به فلسفه بوده است. فریدریش ویلهلم نیچه 



اراده زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است! فریدریش ویلهلم نیچه 



می خواهم آدمیت را به تصمیم هایی وادارم که به سراسر آینده بستگی دارد. شاید چنین پیش آید که همه هزاره ها، والاترین عهد و پیمان های خود را بنام من ببندند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم برتر از ابرآدم بسیار دور است . فریدریش ویلهلم نیچه 



ابرآدم است که می آفریند . فریدریش ویلهلم نیچه 



از ابرآدم است که آدم های برتر دلگرمی و شجاعت می گیرند . فریدریش ویلهلم نیچه 



سرود ابرآدم ، سرود ارزش های نو آفریده است . فریدریش ویلهلم نیچه 



درسی که از بازگشت جاودان می گیریم این است که چیز منفی باز نمی گردد. معنای بازگشت جاودان این است که هستی، انتخاب است. تنها آن چیزی باز می گردد که تصدیق کند یا تصدیق شود . فریدریش ویلهلم نیچه 



عرصه عمل برای ابر آدم بی کرانه است . فریدریش ویلهلم نیچه 



فرزانگی نمی تواند خود خواهانه باشد و فرزانه نمی تواند منزوی بماند . فریدریش ویلهلم نیچه 



ارزش یابی هر چیز بستگی به توان خواهی آن دارد. فریدریش ویلهلم نیچه 



در همه جا هر چه مورد انتقاد ابر آدم است همواره نوعی خواست ویرانگر و منفی وجود دارد. فریدریش ویلهلم نیچه 



نخستین نبرد با کسانی است که با احسان شان با ترحمِ حقارت انگیزشان، آدم را، آدم بیچاره یی را که خودش زیر بار شرم و احساس گناه در مانده است، از پا می اندازند و دومین دومین قلمرویی که منفی خواهی در آن حاکم است قلمرو آیین های اخلاقی و سیاست است. فریدریش ویلهلم نیچه 



اگر علم و دانش ما این همه به بی طرف بودن خود می نازد، از آن روست که جز کنجکاوی ناسالمِ ناتوانان چیز دیگری ندارد . فریدریش ویلهلم نیچه 



زندگی، زمین و هستی، درد و رنج و بلا نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



توان خواهی می تواند بر گذشت زمان پیروز شود . فریدریش ویلهلم نیچه 



آزادی ابر آدم تنها در صورتی واقعی است که در زمان فراشد و در ساختن آینده یی بر پایه گذشته عملی شود. فریدریش ویلهلم نیچه 



باید در محدوده ی امکانات زمینی بیافرینیم، و در آفرینش به زمین وفادار بمانیم . فریدریش ویلهلم نیچه 



در این جهان، آن کسی به نابودی می رود که نتواند به ‹‹مفسر››ی خود مختار بدل شود. آنگاه است که او دیگر نه در مقام شخص، بلکه در مقام عدد یا رقمی آماری خواهد زیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



اصولا زمانی پوچی برای چیزی معنا پیدا میکند که بیایم برای آن ، هدفی تعریف کنیم .و اگر بدانیم هدفی در کار نیست، به پوچی هم نخواهیم رسید . فریدریش ویلهلم نیچه 



جرم این است که ندانیم زندگی خیلی ساده تر از اینهاست که ما فکر می کنیم . فریدریش ویلهلم نیچه 



فلسفه معنوی ترین خواست قدرت است . فریدریش ویلهلم نیچه 



کشش به سوی توانایی گوهره اصلی زندگی آدم می داند . فریدریش ویلهلم نیچه 



فروپاشی و زوال هر فرهنگ یا هر شخص هنگامی رخ می دهد که کشش به سوی نیرومندی رنگ بازد و چیز دیگری بر این کشش اولویت یابد ، ولو این جایگزین خرد ، دانش و هنر باشد. فریدریش ویلهلم نیچه 



فرد مقتدر کسی است که قادر به کسب تعهد است، زیرا حق چنین کاری را به دست آورده و یا کسب کرده است. فریدریش ویلهلم نیچه 



زمان لا یتناهی است و هر چه وجود دارد، در یک گردش ادواری تکرار می شود و این عمل تا انتهای نا معلومی ادامه خواهد داشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



برای گله ی آدمی تمام نشانه های ابرآدم چون نشانه های بیماری یا دیوانگی ظاهر می شوند. فریدریش ویلهلم نیچه 



حقیقت چیزی نیست که باید یافته یا کشف شود، بلکه چیزی است که باید آفریده شود و فرایندی را نامگذاری کند ؛ شناساندن حقیقت نوعی تعیین فعالانه است و نه آگاه شدن از چیزی که به خودی خود قطعی و تعیین شده است.که آن واژه دیگری است برای خواست قدرت . فریدریش ویلهلم نیچه 



آنچه که باید بیشترین علاقه را در ما به وجود آورد این نیست که آیا تفسیر ما از جهان، حقیقی است یا دروغین ، بلکه این است که آیا این تفسیر، خواست قدرت را برای نیرومندی و کنترل جهان پرورش می دهد ، یا هرج و مرج و ناتوانی را.



سرنوشت من این است که پس از مرگ دوباره به دنیا بیایم . فریدریش ویلهلم نیچه 



اکنون به شما می گویم که مرا گم کنید وخود را بیابید.وتنها آن گاه که همگان مرا انکار کردید، نزد شما باز خواهم آمد. فریدریش ویلهلم نیچه 



بدترین خوانندگان کتاب آنانی اند که چون «سربازان غارتگر» عمل می کنند، یعنی از هر جا که دستشان برسد تکه یی بر می دارند. فریدریش ویلهلم نیچه 



اندیشه های ما، آری و نه گفتن های ما، و اگر و اما گفتن های ما، همه با همان ضرورتی از درون ما رشد می کنند که میوه از دل درخت- به هم مر بوط و با هم خویشاوندند، و همه از یک اراده، یک وضع جسمانی، یک خاک، و یک خورشید نشان دارند . فریدریش ویلهلم نیچه 



تقریبا هر چیزی که وجود دارد در معرض تاویل است؛ زندگی خود چیزی نیست جز ستیزه و جدال ارزش ها و مبارزه برای تاویل اندیشه ها و آرمان ها. فریدریش ویلهلم نیچه 



ایرانیان راستگوترین و راست تیرانداز ترین قوم تاریخ اند. فریدریش ویلهلم نیچه 



زمان ما پیش رس بدنیا آمدگان هنوز فرا نرسیده است، فقط پس فردا از آن من است . فریدریش ویلهلم نیچه 



زمین روزی از آن ابرآدم می شود . فریدریش ویلهلم نیچه 



در جایی که دیگر تنها چیز درخشان زر دکانداران است دکانداران سروری کنند! امروز دیگر روزگار شهریاران نیست! آنچه امروز خود را ملت می نامد شایسته هیچ شهریاری نیست. بنگرید که این ملت ها خود اکنون چگونه چون دکانداران رفتار می کنند: آنان از کمترین بهره در هیچ زباله ای نمی گذرند! در کمین یکدیگرند و یکدیگر را می پایند و نام آن را ‹‹حس همجواری›› می گذارند . فریدریش ویلهلم نیچه 



جنبش تساوی خواهی زنان موجب می شود زن از زنانه ترین غرایز خود دور می شود . فریدریش ویلهلم نیچه 



برخلاف ‹‹اندیشه های مدرن›› درباره ی زن و مرد، آموزش واقعی در مورد رابطه ی جنس ها را باید در فرهنگ های شرقی یافت. فریدریش ویلهلم نیچه 



سنجیدگی و هنر زن در دلربایی، شوخ وشنگی، و سبکسری است؟ چرا آنان باید به دنبال کشف حقیقت زن باشند ، در حالیکه هنر بزرگ او دروغگویی و مهم ترین مساله مورد علاقه اش سرو وضع و زیبایی است؟. فریدریش ویلهلم نیچه 



مرد و زن هر دو خود را در مورد یکدیگر فریب می دهند، زیرا آنچه برای آنان گرامی و قابل احترام است، تنها آرمان های خودشان است. فریدریش ویلهلم نیچه 



زن بازیچه ای باد پاک و ظریف، همچون گوهری، رخشان از فضیلت های جهانی که هنوز در کار نیست.در عشق تان فروز ستاره فروزان باد! وامیدتان این باد: بادا که ابر آدم را بزایم!. فریدریش ویلهلم نیچه 



از آنچه باعظمت است یا باید هیچ نگفت یا با عظمت سخن گفت و با عظمت سخن گفتن یعنی به دور از آرایش وآلایش . فریدریش ویلهلم نیچه 



آنچه ناگزیر و حتمی الوقوع است مرا خشمناک نمی کند. عشق به سرنوشت در اعماق دل من نهفته است. فریدریش ویلهلم نیچه 



برادران آیا من سنگدل ام ؟ باری من می گویم : هرچه را که افتادنی ست می باید بیشتر زور داد!
هر چه امروزین است می افتد و بر می افتد ! چه کس می خواهد آن را نگاه دارد ؟ باری من - می خواهم آن را بیشتر زور دهم !
می شناسید شهوتی را که سنگ را به ژرفناهای تند شیب فرو می غلتاند ؟
بنگرید این آدم های امروزین را که چه گونه به ژرفناهای من فرو می غلتاند ؟
برادران من پیش درامد بازیگرانی بهترام یک سر مشق از سرمشق من پیروی کنید !
و به آن کس که پرواز نمی آموزید تندتر افتادن آموزید! . فریدریش ویلهلم نیچه 



این تاج مرد خندان این تاج گل سرخ را من خود بر سر نهادم . من خود خندهء خویش را مقدس خواندم. بهر چنین کاری هیچ کس دیگر را امروز چندان که باید نیرومند نیافته ام. فریدریش ویلهلم نیچه 



شیطان روزی با من چنین گفت : خدا را نیز دوزخی هست : دوزخ او عشق به آدم است. و چندی پیش شنیدم که گفت : خدا مرده است . رحم خدا به آدم او را کشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



آموزش را در خانواده و دانش را در جامعه می آموزند و بینش را در تفکرات تنهایی. فریدریش ویلهلم نیچه 



فریب بهار را نخور. تابستانی و پاییز و زمستانی هم هست. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی حق انتخاب ندارد چون محکوم و مجبور به سرنوشت است. فریدریش ویلهلم نیچه



یک عمر صرف کسب اعتقاد کردم و در پایان به بی اعتقادی رسیدم. فریدریش ویلهلم نیچه 



آرامش مدام نیز کسل کننده است. گاهی طوفان هم لازم است. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم امروز در پرستش بتان می زید بتان عرصهء اخلاق بتان گستره سیاست بتان عرصه فلسفه.خدایانی کاملا" باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند.از این روی از راه راست بیراه گشته و همراه بر این باور پا می فشرده و از آن چنان جانبداری کرده تا اینکه به فرجامش رسیده موقفی که از همان آغاز به نیستی و فنا چشم داشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



حتی از میان پر دلترین کسانمان چه اندک اند آنان که دانایی خویش را تاب توانند آورد. فریدریش ویلهلم نیچه 



آسودگی مادر هر روانشناسی است. آنگاه آیا هر روانشناسی تباهی است؟ . فریدریش ویلهلم نیچه 



خدا پنداریست ! اما چه کسی است که این پندار را بیاشامد و نمیرد؟ . فریدریش ویلهلم نیچه 



در دنیا زندگیهای پر تلخی و مرارتی هم هستند که مرگ برای صاحبانشان سعادت است. فریدریش ویلهلم نیچه 



زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست. دام شیطان نیز هست. فریدریش ویلهلم نیچه 



زمستان بدون بهار دل عاشق شکست خورده است. فریدریش ویلهلم نیچه 



باید دنبال شادی ها گشت ولی غمها خودشان ما را پیدا می کنند. فریدریش ویلهلم نیچه 



تکبر زائیده قدرت مادی است و تواضع زاییده ضعف معنوی. فریدریش ویلهلم نیچه 



هزار تلاش آدم به اندازه یک تقدیر کارساز نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



هیچ نظم و ساختاری در جهان وجود ندارد، مگر نظم و ساختاری که ما به آنها می‌بخشیم. فریدریش ویلهلم نیچه 



اگر به عمق اعتقادات نفوذ کنیم، درخواهیم یافت که تمام ارزش ها بی پایه و عقل ناتوان است. هر اعتقاد به صحت و درستی هر چیز ضرورتاً نادرست است. چون جهان حقیقی وجود ندارد. والاترین ارزش‌ها خودشان را نابود می‌کنند و هدفی در کار نیست، چرا که هیچ وقت پاسخی نمی یابند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم بندی ست بسته میان حیوان و ابر آدم. 
بندی بر فراز مغاکی.
آنچه در آدم بزرگ است این است که او پل است نه غایت. فریدریش ویلهلم نیچه 



زمانی می رسد که "زرتشت" (شخصیت نمادین فلسفه ی او) تصمیم به ترک دوستان و مریدان خود می گیرد. او هنگام خداحافظی سخن شگرف و پر مغزی به آنان می گوید:
می گویید به زرتشت ایمان دارید؟ اما زرتشت کیست!
مومنان من اید : اما مومنان کیستند!
شما آنگاه که مرا یافتید هنوز خود را نجسته بودید. مومنان همه چنین اند.
از این رو ایمان چنین کم بهاست.
اکنون شما را می فرمایم که مرا گم کنید و خود را بجویید و تنها آنگاه که همگان مرا انکار کردید , نزد شما باز خواهم آمد. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که فضایل بسیار نمی خواهد. زیرا که یک فضیلت به است از دو فضیلت. زیرا که یک فضیلت چنبری است استوارتر برای در آویختن سرنوشت. فریدریش ویلهلم نیچه



غم خودش ما را پیدا می کند باید دنبال شادیها گشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



به سراغ زنان می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن !. فریدریش ویلهلم نیچه 



فرزانه ترینان همه برای آسایش خاطر من چنین گفته اند. دریغا , کاش امروز نیز چنین می بود ! زیرا شر بهترین نیروی آدم است . فریدریش ویلهلم نیچه 



رسالت جوانان است که پایه های فساد کنونی تندرستی و فرهنگ را بلرزانند و تنفر و استهزاء را به جای این عقاید انبوه خالی از لطافت بر پا سازند. در انجام این کار ممکن است جوانان نافرهیخته بنمایند ولی تخریب و ویران سازی نخستین مرحله ی لازم در علاج و مداوای ِآدمیت جدید است. فریدریش ویلهلم نیچه 



هر چه ریشه های طبیعت باطنی و شناخت درست تاریخ و گذشته یک مرد عمیقتر باشد بیشتر خواهد توانست گذشته را به خود جذب کند و بزرگترین و قدرتمندترین طبیعت ها را توسط عدم وجود محدودیتها در آن معنای تاریخی اش که موجب زیان زدن به کار سازنده است خواهد شناخت و گذشته را اگر چه بیگانه باشد در خود جای داده و هضم خواهد کرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



آن اندیشه هایی را دوست دارم که با خون نوشته شده باشند . فریدریش ویلهلم نیچه 



آیا برده هستی؟
پس دوست نتوانی بود
آیا خودکامه هستی؟
پس دوستی نتوانی داشت
در زن دیر زمانی است که برده ای و خودکامه ای نهان گشته اند از این رو زن را توان دوستی نیست
او عشق را می شناسد و بس . فریدریش ویلهلم نیچه 



پرندگان دیگری هم هستند که بالاتر می پرند . فریدریش ویلهلم نیچه 



آنکس که نمی تواند فرمان دهد بایستی فرمان ببرد . فریدریش ویلهلم نیچه 



مردم دنیا دو دسته اند یکی زیر دستان و دیگر بزرگان اصالت ، و شرف متعلق به بزرگان است و آنها غایت وجودند و زیر دستان وسیله اجرای هدفهای ایشان هستند ترقی دنیا و بسط زندگی آدم بوسیله بزرگان و سرداران صورت می پذیرد که معدودند . فریدریش ویلهلم نیچه 



شاید من بهتر می دانم که چرا آدمی تنها حیوانی است که می خندد.تنها آدم است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که چون تاس به سودش افتد شرمسار شود و پرسد : نکند قمار بازی فریبکار باشم؟ زیرا که خواهان فناست. فریدریش ویلهلم نیچه 



نیکی و راستی و زیبایی امور حقیقی و مطلق نیستند ، آنچه حقیقت دارد آن است که همه کس خواهان توانایی است و می خواهد زندگی خود را بالا ببرد ، غایت وجود " پیدایش مرد برتر است " و ترتیب زندگانی و اصول اخلاقی باید چنان باشد که مرد برتر ظهور کند . فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم باید بهتر و شریرتر شود : من چنین می آموزانم ! شریرانه ترین چیز برای بهترین چیز در ابرآدم نیاز است. فریدریش ویلهلم نیچه 



افزونی دانش گذشته، افزونی تاریخ آدم را پژمرده خواهد ساخت و بزدل. در حالیکه آدم باید قادر باشد گذ شته را در خد مت حال دربیاورد. البته اگر بتوانیم خوب یاد بگیریم که تاریخ را وسیله ای برای زندگانی قرار دهیم . فریدریش ویلهلم نیچه 



باور چیست ؟ از کجا سرچشمه می گیرد ؟ هر باور چیزی را حقیقی انگاشتن است. فریدریش ویلهلم نیچه 



افراطی ترین صورت هیچ انگاری می تواند این دیدگاه باشد که همه باورها ؛ همهء چیزی را حقیقی انگاشتن ها لزوما" به اشتباه می روند ؛ به این علت ساده که هیچ دنیای واقعی در کار نیست . چنین است یک ظاهر دورنمایی که از درون ما سرچشمه گرفته است . فریدریش ویلهلم نیچه 



هیچ انگاری به عنوان انکار یک دنیای راستین ؛ انکار هستی ؛ ممکن است یک شیوهء خدایی اندیشیدن باشد. فریدریش ویلهلم نیچه 



پیوسته به دنیای تنگ تر ؛ مختصر شده و ساده نیاز داریم . فریدریش ویلهلم نیچه 



آن کس که نداند ؛ خواست خویش را در چیزها چگونه بگمارد ؛ دست کم معنایی بر آن خواهد افزود ... و از آن ؛ این پندار زاده می شود که گاهی در آن خواست بنیاد باوری بوده است. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم باید والاترین آرمانهایش را دنبال کرده و هرلحظه به آنها عمل کند، چرا که آنچه شخص اینک انجام می دهد بازگشتی مکرر در سراسر ابدیت خواهد داشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که خدای خویش را گوشمال می دهد. زیرا عاشق خدای خویشتن است. پس باید با غضب خدایش فنا شود... فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که روان اش در زخم پذیری نیز ژرف است و پیشامدی کوچک او را نابود تواند کرد. پس شادمانه پای بر پل می گذارد. فریدریش ویلهلم نیچه 



هان ؛ من ام یک بشارتگر آذرخش و چکه ای گران از ابر ! و اما این آذرخش را نام ابر آدم است. فریدریش ویلهلم نیچه 



براستی ؛ ای کاش جنون شان را حقیقت نام بود یا وفاداری یا عدالت . اما دریغ که فضیلت شان در خدمت دراز زیستن است و آسودگی نکبت بار. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدمی بهر تنها زیستن می باید یا حیوان باشد یا خدا. ارسطو می گوید: انگارهء سومی نیز هست بودن یکجای هر دوی آنان ... آن هم فیلسوف وار ..حقایق همه ساده اند. این نه مگر دروغی است دو چندان که آن را بر ساخته اند؟ . فریدریش ویلهلم نیچه 



شاید این شایسته ء آن واعظ مردم کوچک بود که بار گناه آدم را بکشد و از آن رنج ببرد. 
اما من از گناه بزرگ همچون آرام بخش بزرگ خویش شادمان ام.
باری , چنین سخنان را بهر گوش های دراز نمی گویند و هر کلامی نیز نه از آن هر دهانی ست. 
این سخنان چیزهایی ظریف و کمیاب اند : سم گوسپندان بدان ها مرساد ! . فریدریش ویلهلم نیچه 



ارزشها و تغییرات آنها به افزایش قدرت آنانی که ارزشها را مقرر می دارند ؛ مربوط می شوند. میزان ناباوری ؛ ( میزان ) (( آزادی اندیشهء )) مجاز بیانی از افزایش قدرت است. هیچ انگاری آرمانی است متعلق به بالاترین درجه ء قدرتمندی روح ؛ و سرشارترین زندگی – گاهی ویرانگر و گاهی ریشخند آمیز. فریدریش ویلهلم نیچه 



دلاور آن کسی ست که ترس را می شناسد , اما بر ترس چیره می شود . فریدریش ویلهلم نیچه 



هیچ انگاری به چه معناست ؟ ( به آن معناست ) که والاترین ارزشها از ارزش خویش می کاهند. هدفی در کار نیست. (( چرا؟ )) پاسخی نمی یابد. فریدریش ویلهلم نیچه 



علم مجموعه ای از حقایق یا روشی برای کشف حقایق نیست,بلکه مجموعه ای است از قراردادهای مفید که مثل افسانه های مخلوق ذهن آدم است و هیچ پایه ای در واقعیت ندارد. علم مانند دین, اخلاق و هنر تجلی ای از خواست قدرت است, و خواست قدرت خود به نوبه چیزی نیست جز نیاز آدم به تحمیل کردن نظم به واقعیتی که در جوهرش آشوب و بی نظمی محض است. علم نیز مانند دین, اخلاق و هنر, کوششی است برای شکل دادن به جهان و تبدیل کردن آن به چیزی درک پذیر برای ذهن آدم. فریدریش ویلهلم نیچه 



جهان پیرامون ما خالی از غایت و معناست, در نتیجه نسبت به تمامی باورها و هدف های ما بی اعتناست. اما این امر نباید به نه نگفتن به آن چه هست یا خواست نیستی بیانجامد. به عکس, پوچی جهان باید انگیزة آری گفتن به جهان باشد_آن چنان که هست. فریدریش ویلهلم نیچه 



از آن جا که جهان حقیقی وجود ندارد, به ضرورت هر باور و هر فرضی بر درستی نادرست است. فریدریش ویلهلم نیچه 



من آدم نیستم، من دینامیت ام. فریدریش ویلهلم نیچه 



علم بیانگر حقیقت نیست, زیرا حقیقتی موجود نیست که بیان شدنی باشد.
هدف علم نه یافتن حقیقت به خاطر حقیقت, بلکه چیرگی بر طبیعت است. فریدریش ویلهلم نیچه 



اگر ما (( بی دل و جان )) هستیم ؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنیات )) روبروییم . با خشمی ریشخند آمیز در آنچه (( آرمانها )) می نامیمشان ؛ در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو که لحظاتی وجود دارند که نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را که (( آرمانگرایی )) نام دارد ؛ مهار نماییم. تاثیر نازپروردگی بیش از اندازه ؛ نیرومند تر از خشم فرد بی دل و جان است.
82- تنها بدان خدایی ایمان دارم که رقص بداند. فریدریش ویلهلم نیچه 



کرمکی که زیر گامهامان پایمال می شود ؛ به خود می پیچد. این عین فرزانگی است ؛ اما او دیگر بار توانی باز می جوید که خویشتن را دوباره پامال ببیند ؛ در زبان اخلاقیون به این کار (( فروتنی )) گویند. فریدریش ویلهلم نیچه 



سرانجام باور باید داشت که مسئله ی ارزش"حقیقت" تاکنون طرح نشده است و این ماییم که نخستین بار آن را دیده ایم و چشم بدان دوخته ایم و در این راه جسارت ورزیده ایم. زیرا چنین کاری جسارت می طلبد ، چنان جسارتی که از آن بالاتر جسارتی نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



درازگوش چگونه تراژدی ( حزن انگیز ) تواند بود ؟ ... آنکه زیر باری سنگین نابود شود ؛ باری که نه تواند برد ( تاب نتوان آورد ) و نه به زمین تواند افکند ؟ ... فیلسوف را نیز روزگار اینچنین است. فریدریش ویلهلم نیچه 



بوزینه در برابر آدم چیست ؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایهء شرم دردناک.
روزگاری کفران خدا بزرگترین کفران بود. اما خدا مرد و در پی آن این کفرگویان نیز بمردند.
براستی آدم رودی است آلوده. دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت.
آن ساعت که می گویید : چه سود از دادگری ام که خویش را همچون شعله و ذغال نمی بینم . حال آنکه دادگر همچون شعله است و ذغال.
چه سود از رحم ام ؟ مگر رحم همان صلیبی نیست که بر آن آن دستان آدمی را میخکوب کرده اند؟
اما رحم من کجا و به صلیب کشیده شدن کجا ... فریدریش ویلهلم نیچه 



جهان فقط همین جهان ظاهر است و دنیای حقیقی، دروغی بیش نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



سه ساده لوحی بزرگ : 
شناخت همچون وسیله ای برای خوشبختی ؛ 
همچون وسیله ای برای فضیلت ؛
همچون وسیله ای برای (( نفی زندگی )) تا آن حد که وسیله ای برای نومیدی و دلشکستگی است. فریدریش ویلهلم نیچه 



آه ؛ ای مجنون مهربان ؛ زرتشت ! ای شیدای اعتماد ! تو همیشه همین سان بوده ای . تو همیشه با اعتماد به هر چیز هراسناک نزدیک شده ای .
تو همیشه می خواهی هر غولی را بنوازی. هرم نفسی گرم و کمی موی نرم بر پنجه ؛ همین بس تا تو یکباره آمادهء عاشق شدن و به دام انداختن اش شوی.
عشق خطری است در کمین تنهاترین کس. عشق به هر چیزی که زنده باشد و بس ! براستی ؛ خنده آور است جنون و فروتنی من در عشق ! فریدریش ویلهلم نیچه 



اینها ضعفا هستند که اراده به سوی قدرت خودشان را به این صورت مخفی می کنند که عالم دیگری بسازند در واقع عالم افلاطونی همین است .



ما را چه نسبت است با غنچه ای که از نشستن ژاله ای بر تن اش بر خویش می لرزد ؟ فریدریش ویلهلم نیچه 



وای بر آن عاشقانی که از رحم شان پایگاهی برتر ندارند! فریدریش ویلهلم نیچه 



چه ؟ آیا می کوشی که ده بار یا صد بار دو چندان شوی ؟ نکند بهر خود مریدان بسیار می جویی ؟ - پس می باید ظرفهای تهی ( هیچ ) را بجویی. فریدریش ویلهلم نیچه 



حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش . فریدریش ویلهلم نیچه 



جهان هیولای انرژیست که آغاز و پایان ندارد وتنها خود را دگرگون می سازد. فریدریش ویلهلم نیچه 



درست است که ما عاشق زندگی هستیم ؛ اما نه از آن رو که بدان خو کرده ایم ؛ بل از آن رو که خو کردهء عشق ایم. عشق هیچگاه بی بهره از جنون نیست. اما جنون نیز هیچگاه بی بهره از خرد نیست. فریدریش ویلهلم نیچه



باری ؛ زرتشت در مردم نگریست و حیران بود. سپس چنین گفت : 
آدم بندی است بسته میان حیوان و ابر آدم ؛ بندی بر فراز مغاکی.
فرارفتنی ست پر خطر ؛ در – راه – بودنی پر خطر ؛ واپس نگریستنی پر خطر ؛ لرزیدن و درنگیدنی پر خطر.
آنچه در آدم بزرگ است این است که او پل است نه غایت ؛ آنچه در آدم خوش است این است که او فراشدی ست و فروشدی. فریدریش ویلهلم نیچه 



آموزش اندیشه کردن : در مدارس ؛ اندک نشانی از آن نمی توان یافت ؛ حتی در دانشگاه ها ؛حتی در میان شناخته ترین فیلسوفان ؛ آری می بینم که منطق به عنوان یک نظریه ؛ کار و تکنیک ؛ دارد به سستی می گراید. فریدریش ویلهلم نیچه 



در حقیقت در این بینش عملی مشروعیت دارد که سود کنشگر در آن نهفته باشد. فریدریش ویلهلم نیچه 



آنگاه که آدمی (( چرایی / غایت چیست )) زندگی خویش را می شناسد ؛ آنگاه است که او از هر (( چگونه ؟ )) آسوده خاطر می شود. آدمی مشتاق نیکبختی نیست ؛ تنها انگلیسی چنین است. فریدریش ویلهلم نیچه 



نیرومند، پیروزمند است. این هنجاریست جهان گستر. از حق و باطل به معنای عام سخن گفتن حرف مفت است. هیچ خشونت، ناموس ربایی، بهره کشی، یا ویرانگری در ذات ظالمانه نیست، چرا که زندگی در ذات خشونت بار و ناموس ربا و بهره کش و ویرانگر است و جز آن گمان پذیر نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



نه می خواهم شریعت خداوندی باشد نه نیاز یا هنجار آدمیان ، مباد دستهایی که مرا راهنمای آسمانها و بهشتها باشد. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که چون تاس به سودش افتد ؛ شرمسار شود و پرسد : نکند قماربازی فریبکار باشم ؟ زیرا که خواهان فناست. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم آن را که فضایل بسیار نمی خواهد. زیرا که یک فضیلت به است از دو فضیلت ؛ زیرا که یک فضیلت چنبری ست استوار تر برای در آویختن سرنوشت. فریدریش ویلهلم نیچه 



ای اختر بزرگ ؛ تو را چه نبکبختی می بود اگر نمی داشتی آنانی را که روشنی شان می بخشی !
هان ! از فرزانگی خویش به تنگ آمده ام و چون زنبوری انگبین بسیار گرد کرده ؛ مرا به دستهایی نیاز است که به سویم دراز شوند.
هان ! این جام دیگر بار تهی شدن خواهد و ابرآدم دیگر بار آدم شدن. فریدریش ویلهلم نیچه 



در گوش آن کس که در تسخیر شیطان است ؛ اما ؛ این سخن را زمزمه می کنم : همان به که شیطان ات را بزرگ کنی ! درین کار تو را نیز راهی به بزرگی هست ! فریدریش ویلهلم نیچه 



یک رمانتیک هنرمندی است که ناخشنودی والای او نسبت به خودش او را آفرینشگر می سازد ؛ کسی که از خودش و جهانش به دور می نگرد ؛ به واپس می نگرد. فریدریش ویلهلم نیچه 



باری ؛ بدترین چیز خرداندیشی ست. به راستی ؛ شرارت به که خرداندیشی! فریدریش ویلهلم نیچه 



مبادا ؛ شما را چنین در نظر آید که در کارهاتان دون پایه و خوارید ؛ بلکه چنین سزد که به محض رخدادنش وا گذارید ! ... که نکوهش وجدان خاموش گردانیدن اندرون بایسته نیست. فریدریش ویلهلم نیچه 



دوست می دارم خوارشمارندگان بزرگ را ؛ زیرا که پاس دارندگان بزرگ اند و خدنگ های اشتیاق به سوی کرانه ء دیگر. فریدریش ویلهلم نیچه 



آموزه ای پدید آمد و باوری در کنارش : همه چیز پوچ است ؛ همه چیز یکسان ؛ همه چیز رو به پایان ! . فریدریش ویلهلم نیچه 



هیچ انگاری نشانگر یک مرحلهء انتقالی آسیب شناختی است آنچه آسیب شناختی است یک تعمیم سترگ است ؛ این استنباط است که ؛ به هیچ روی ؛ معنایی در کار نیست. خواه از این رو که نیروهای مولد هنوز به اندازهء کافی قوی نیستند ؛ یا این که انحطاط هنوز درنگ و تردید می ورزد و راه چارهء خویش را از آستین به در نیاورده است . پیش فرض این فرضیه این است که هیچ حقیقتی در کار نیست ؛ هیچ جوهر مطلق امور و اشیاء و هیچ (( چیز در خود )) ( شی فی نفسه ) در کار نیست. این نیز صرفا" هیچ انگاری است – حتی افراطی ترین هیچ انگاری . او ارزش اشیاء را دقیقا" به فقدان هر واقعیت مربوط به این ارزشها نسبت می دهد ؛ همچنین به این امر نسبت می دهد که اشیاء صرفا" نشانه ای از نیرومندی نزد ارزش آفرینان ؛ و یک ساده سازی به خاطر زندگی ؛ هستند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آن کس که آفرینندگی و نو آفرینی می خواهد. در نیک یا بد. ناگزیر نخست می باید با نیست و نابود کردن ارزشها آغاز کند. فریدریش ویلهلم نیچه 



آن که بر فراز بلندترین کوه رفته باشد ؛ خنده می زند بر همهء نمایش های غمناک و جدی بودن های غمناک. فریدریش ویلهلم نیچه 



آدم چیزی است که بر او چیره می باید شد. فریدریش ویلهلم نیچه 



از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.؟ فریدریش ویلهلم نیچه 



در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است! . فریدریش ویلهلم نیچه

 niche.jpg

سخنان ارسطو

سخنان ارسطو

عقل به منزله دستگاه گیرنده، و زبان به منزله دستگاه فرستنده است. ارسطو

عاقل آنچه را که می داند نمی گوید، ولی آنچه را که میگوید میداند. ارسطو

تجربه میوه ای است که آن را نمی چینند مگر پس از گندیدن. ارسطو

هدف نهایی آموزش و پرورش، آموختن طریقه ی صحیح استفاده از اوقات فراغت است.ارسطو

عشق حواس را از دیدن عیوب منع میکند. ارسطو

مزیت باسواد ها بر بی سواد ها همانند برتری زندگان بر مردگان است. ارسطو

عمر صندوقچه ای است که هم میتوان آن را با افکار و اعمال زیبا پر کرد، و هم با افکار و اعمال زشت. ارسطو

معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش. ارسطو

قناعت پیشه کن تا غنی شوی و شیفته ی دنیا شو که در آن اندک مانی. ارسطو

برتری و سرآمد بودن فطری و ذاتی نیست. در واقع ما همانی هستیم که پیوسته انجامش میدهیم. ارسطو

مناعت ، بین خود ستائی و خود هیچ انگاری است. ارسطو

 

خردمند آنچه را که میداند نمیگوید و آنچه را که بگوید میداند .ارسطو

 

عشق انسان را از دیدن عیوب منع می کند.ارسطو

 

تجربه میوه ای است که آن را نمی چینند مگر پس از گندیدن.ارسطو

 

خوشبخت و عاقل کسی است که هنگام بیدار شدن با خود می اندیشد .ارسطو

 

امروزسعی می کنم بهتر ازدیروز باشم.ارسطو

 

کسی که به امید شانس نشسته باشد،سالهاست مُرده است.ارسطو

 

تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید .ارسطو

 

از طرز دعوای زن و شوهر ، به خوبی می توان فهمید که میزان تربیت ، فهم و فرهنگ آنها ، تا چه اندازه است.ارسطو

 

برنده ترین سلاح یک زن تقوا ونجابت اوست. ارسطو

 

دو چیز اندوه را از بین می برد یکی دیدار دوستان ، دیگر سخن دانایان و عالمان. ارسطو

 

باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. ارسطو

 

پیش از آن که کاری بکنی ، باید کسی باشی .ارسطو

 

بیشترین تاثیر افراد خوب زمانی احساس میشود که از میان ما رفته باشند.ارسطو

 

هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد.ارسطو

 

هیچ چیز مانند بخشش و احسان انسان را سیر نمی کند.ارسطو

 

بزرگی در احترام داشتن نیست در شایستگی داشتن احترام است . ارسطو

 

کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ماست .ارسطو

 
آموزش احمق عمر هدر بردن است.ارسطو

 

هر که از چیزی بترسد از آن می گریزد،اما  هر که از خدا بترسد به او پناه می برد.ارسطو

 

در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید ، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود . ارسطو

 

 اولین مرحله انجام کار خیرتمایل به آن است .ارسطو

 

شادمانی عبارت است از پروراندن عالیترین صفات و خصایص  انسانی.ارسطو

 

همیشه معیاری بالا تر از انچه که دیگران از شما انتظار دارند، برگزینید.ارسطو

arastoo.jpg

سخنان افلاطون

سخنان افلاطون

آنچه شایسته نیست به آرزو مخواه، و بدان که انتقام خدا از بنده، به خشم بی رحمانه و بی حرمتی و سرزنش نبُود، بلکه به متحول کردن و ادب کردن از فرط عشق باشد. افلاطون

در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان محبت است. افلاطون

نیرومند ترین مردم کسی است که بر خشم خود غلبه کند. افلاطون

زینت انسان به سه چیز است: علم، محبت و آزادی. افلاطون

عوام ثروتمندان را محترم میدانند و خواص، دانشمندان را. افلاطون

به عقیده ی من تنها موضوعی که شایسته است مغز انسان را نگران بداند آینده فرزندان اوست و اندیشه ی این موضوع که چه کار کند تافرزندان او خوشبخت شوند؟ افلاطون

کسی که در ایام موفقیت و خوشی تو را ثنا میگوید با آنچه در تو نیست، البته در روز ناسازی و اقتراق هم از دروغ و بهتان در حق تو دریغ نخواهد کرد. افلاطون

آنان که می خواهند خوب زندگی کنند باید به حقیقت نزدیک بشوند زیرا پس از نیل به مقام حقیقت یابی است که دست از غم و اندوه دنیا دست بر میدارند. افلاطون

دروغگو از دروغگوی دیگر در حذر است. افلاطون

با دوست طوری رفتار کن که به حاکم محتاج نشوی و با دشمن طوری معامله نما که اگر کار به محاکمه کشید ظفر تو باشد. افلاطون

از نزدیکی به کسی قادر به حفظ اسرار و رموز خود نیست پرهیز نما. افلاطون

بی صبری انسان را از هیچ رنجی نمیرهاند، بلکه درد جدیدی برای از پا درآوردن شخص بوجود می آورد. افلاطون

معبود خویش را بشناس و حق او را نگه دار. افلاطون

همیشه با آموزش دادن و آموزش گرفتن باش، و توجه بر طلب علم را مقدم دار. افلاطون

اهل علم را به کثرت علم امتحان مکن، بلکه اعتبار حال ایشان به دوری از شر و فساد کن.افلاطون

همیشه بیدار باش که که شرور را اسباب بسیار است. افلاطون

بدبخت آن کس بوُد که از تذکرِ عاقبت غافل بُود و از لغزش باز نایستد. افلاطون

سرمایه ی خود را از چیز هایی که از ذات تو خارج بُود مساز. افلاطون

روزگاری، شأن و مقام تو پایین آمد، ناامید مشو. آفتاب هر روز هنگام غروب پایین میرود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید. افلاطون

در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان محبت است.افلاطون

به دنیا نیامدن بهتر از تعلیم نیافتن و نادان ماندن است زیرا جهالت ریشه همه ی بدبختی ها است.افلاطون

جان را فدای یاران موفق کنید.افلاطون

از نزدیکی به کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست پرهیز نما.افلاطون

سخن اگر از دل خارج شود به دل هم وارد میشود واگر با نیت متکلم نباشد توقع مدار که آن تأثیر کند.افلاطون

هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد، بالاخره سعادت خودش را هم بدست خواهد آورد.افلاطون

کاملترین نوع بی عدالتی آن است که عادل به نظر برسی در حالی که عادل نیستیم.افلاطون

عشق تنها مرضی است که بیمار از آن لذت میبرد.افلاطون

به وسیله فضل و کرم میتوان از دشمن انتقام گرفت.افلاطون

تمام طلا های روی زمین و زیر زمین به قدر یک فضیلت ارزش ندارند.افلاطون

هیچ کوچک را حقیر مشمارید،باشد که از شما فزونی یابد.افلاطون

محبت را فراموش نکنید و آن را ناچیز مشمارید.افلاطون

امتحان کن مرد را به فعل او و نه به قول او.افلاطون

زیان رساننده تو معاشرت سه کس است: 1- آنکه تو را به طرب بدارد.2- آنکه به فریب مغرورت کند.3- آنکه همت او کوتاه تر اهمت تو باشد.افلاطون

موسیقی تأثیر فوق العاده ای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود میتواند زیبایی را در رویا های روح جایگزین کند.افلاطون

زندگی بدون عشق محال است برای مردم بی عشق دنیا حکم قبرستان وسیعی دارد.افلاطون

لذتی که از علم حاصل میشود بی آلایش است.افلاطون

فضیلت عبارت است مشابهت روح به مثال اعلی یعنی مشابهت او به خدا.افلاطون

به دیدن کسی که با تو سرسنگین است مرو. با کسی که سخنت را تکذیب کند گفتگو مکن. برای کسی که گوش ندهد حرف نزن.افلاطون

خردمند ترین مردم قدرتمندترین است.افلاطون

به هنگام لمس عشق،هر کسی شاعر میشود.افلاطون

هر چیز را که نگهبان بیشتر بود، استوار تر گردد مگر راز، که نگهبانان آن هر چه بیشتر باشد آشکار تر گردد.افلاطون

نیاز حاجتمند را پیش از اینکه استمداد طلبد، شایسته است که با همت بلند خود نیازمندی او را رفع کنی.افلاطون

نزدیک مباش به همنشینی مردمان شرور و بذ اخلاق، زیرا که طبع تو از طبیعت او شر را می دزدد، در حالی که تو آگاه نباشی.افلاطون

نادانی هر کس به دو چیز دانسته میشود: اول، به چیزی که از او نپرسیده اند خبر گوید. دوم: سخن راندن بیش از ضرورت.افلاطون

فقط عدالت است که میتواند موجد خوشبختی شود.افلاطون

علاقه ای در دنیا شدید تر از عشق به وطن نیست.افلاطون

عشق بلایی است که همه خواستارش هستند.افلاطون

عزم به مصاحبت اشرار نکنید، چه همین که تو را اهانت نکنند، بر تو منت نهند.افلاطون

سعادت جامعه به مراتب مهم تر از سعادت فرد میباشد.افلاطون

سزاوار است مرد عاقل هنگام تناول غذای لذیذ، یادآور تلخی دارو را و شکم بارگی نکند.افلاطون

زمان ناخوشی را به حساب عمر مشمرید.افلاطون

دنیا را آتش انگار، چنان که برای معاش به کمی آتش کفایت توان کرد، شما نیز با مقداری از نعمت دنیا اکتفا کنید.افلاطون

دشمنان من سه قسم اند: گروهی قویتر، جماعتی هم وزن و دسته ای ضعیف تر. طرف شدن با گروه اول موجب نابودی است،با جماعت دوم تا جان در بدن دارم می جنگم اما گروه سوم را حتی با التماس رام خواهم ساخت، چون مقابله با خصم ضعیف از مقام انسان در جامعه می کاهد و شخص را ناچیز میسازد.افلاطون

در دنیا دو نیرو هست: شمشیر و تدبیر، بیشتر اوقات شمشیر مغلوب تدبیر شده است.افلاطون

در آیینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام ده و اگر قیافه ات نا متناسب است، زشتی کردار را به زشتی صورت میفزا.افلاطون

خدا در راه فضیلت سد هایی از درد و رنج برپا کرده اند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سد ها گذشت،فضیلت به دست آمده کار آسانی به نظر میرسد.افلاطون

چون کامیابی رو کند همه خوبند و چون ناکامی سر رسد همه بد.افلاطون

aflatoon.jpg

سخنان سقراط

سخنان سقراط

ابله ترین دوستان ما خطرناک ترین دشمنان هستند. سقراط

آن انسانی عاقل تر است که می داند عقلش کمتر است. سقراط

آنقدر بر مال دنیا حریص مباش که از مفقود شد نش اندوهناک شوی. سقراط

اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند، بهتر از آنست که سخن بگویی و خاموشت کنند. سقراط

ادب و حکمت را شعار خود ساز تا بهترین اهل زمان شوی و به نیکان ملحق گردی. سقراط

دم را غنیمت شمارید تا همیشه سعادتمند باشید. سقراط

سعادتمند کسی است که از هر خطایی که از او سر بزند تجربه جدید بدست آورد. سقراط

فراوانی گفتار بیهوده، نشانه قطعی از ضعف شخصیت گوینده است. سقراط

بهترین مهمان کسی است که کم بیایید و زود برود. سقراط

اگر می خواهی هستی را بشناسی خود را بشناس. سقراط

بکوش که نسبت به مردم بدبین نشوی، زیرا صاحب سؤ ظن را جزء زحمت ابدی و کسالت روحی بهره ای نباشد. سقراط

خدمت خود را بی آنکه در ازای پاداش باشد به مردم عرضه کنید و پاداش آن را در رضایت خاطر خویش بیابید. سقراط

با پدر و مادر خود چنان رفتار کن که از اولاد خود توقع داری. سقراط

خشم و غضب را به درگاه مردان با اراده راهی نیست. سقراط

من جزء یک چیز، چیزی نمی دانم و آن این است که هیچ نمی دانم. سقراط

هیچ کس از قلب شما نزدیکتر به خودتان نیست، بنابراین از کسانی که قلب پاک شما ایشان را به خو د نمی پذیرد اجتناب نمایید. سقراط

برای دوست خود یک دفعه تمام محبت خود را ظاهر نکن.زیرا هروقت اندک تغییری مشاهده کرد تورا دشمن خود می داند. سقراط

پیش تمام دشمنان به نزدیک ترین دشمن خود که زبان است، توجه داشته باش. سقراط

دلبستگی انسان به زندگی نیست، به خوبی آن است. سقراط

زیبایی بدون عفت و فضیلت چون گلی خوش رنگ ولی بی عطر است. سقراط

داروی خشم خاموشی است. سقراط

لازمه قضاوت، شکیبایی به هنگام شنیدن،تأمل به هنگام گفتن، بصیرت به هنگام رسیدگی و بی طرفی به هنگام قضاوت است. سقراط

از مرگ نترسید زیرا تلخی آن از ترس از آن است. سقراط

دنیا به آتش افروخته ماند که چون زیاده طلب کنی سوخته می شوی و چون به قدر حاجت برگیری با فروغ آن راه را از چاه بازشناسی. سقراط

soghrat.jpg