گر بر سر نفس خود امیری، مردیبر کور و کر ار نکته نگیری، مردیمردی نبود فتاده را پای زدنگر دست فتادهای بگیری، مردی
این جهان پاک خواب کردار استآن شناسد که دلش بیدار استنیکی او به جایگاه بد استشادی او به جای تیمار استچه نشینی بدین جهان هموار؟که همه کار او نه هموار استکنش او نه خوب و چهرش خوبزشت کردار و خوب دیدار است