لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را