چشم هایم
ای شیروانی ها ی
همیشه خیس رشت ..
بازشما ماندید و
غم خاطره های بی بازگشت ...
یاد آن شبی که
در باورتان پشیمان بود
درحیرت دیگران
عاشقانه برمی گشت ..
زیرطعنه ها شکسته می خندیدید
درکوچه های سبز بخشش و گذشت ...
اینبار ماجرا فرق داشت
آی عشق
مجنون نبود و
لیلای قصّه
بی صد اشکست ...